عاشقت خواهم ماند

غمگین عاشقانه

به وبلاگ من خوش آمدید

:: ابزار وبلاگ
:: خرید لایسنس نود32
:: ردیاب ارزان ماشین
:: جلو پنجره جک جی 5

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان t a n h a و آدرس e6ghman.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





اس ام اساس ام اس عاشقانه , اس ام اساس ام اس غمگیناس ام اس بی معرفتیاس ام اس تیکه داراس ام اس سیگاراس ام اس عاشقانهاس ام اس به یاد بودناس ام اس جداییاس ام اس دلتنگیاس ام اس خیانت و نامردیاس ام اس فاز سنگیناس ام اس گله و شکایت , ز عشق, روز ولنتاین, روز ولنتیان, شعر های عاشقانه, صحبت‌های عاشقانه, طنزعاشقانه, عاشقانه, عاشقانه ترین عکس‌ها, عاشقانه جدید, عاشقانه فانتزی, عاشقانه ها, عاشقانه ولنتاین, عاشقانه‌ها, عشق, عشق ایرانی, عک , اس ام اساس ام اس مرام و رفاقتاس ام اس غمگیناس ام اس بی معرفتیاس ام اس فلسفیاس ام اس تنهاییاس ام اس تیکه داراس ام اس خداحافظیاس ام اس عاشقانهاس ام اس جداییاس ام اس دلتنگیاس ام اس خیانت و نامردیاس ام اس , اس ام اساس ام اس غمگیناس ام اس بی معرفتیاس ام اس تنهاییاس ام اس عاشقانهاس ام اس جداییاس ام اس دلتنگیاس ام اس فاز سنگیناس ام اس زیباجملات زیبا , اس ام اساس ام اس مرام و رفاقتاس ام اس غمگیناس ام اس بی معرفتیاس ام اس تنهاییاس ام اس تیکه داراس ام اس عاشقانهاس ام اس دلتنگیاس ام اس فاز سنگیناس ام اس زیبا , اس ام اساس ام اس غمگیناس ام اس عاشقانهجملات زیبا , اس ام اساس ام اس مرام و رفاقتاس ام اس غمگیناس ام اس بی معرفتیاس ام اس تنهاییاس ام اس تیکه داراس ام اس خداحافظیاس ام اس عاشقانهاس ام اس به یاد بودناس ام اس جداییاس ام اس دلتنگیاس ام اس خیانت و نامردیا , اس ام اساس ام اس عاشقانهاس ام اس زیباجملات زیبا , اس ام اس غمگیناس ام اس بی معرفتیاس ام اس تنهاییاس ام اس تیکه داراس ام اس عاشقانهجملات زیبا , اس ام اساس ام اس غمگیناس ام اس بی معرفتیاس ام اس تنهاییاس ام اس تیکه داراس ام اس عاشقانهجملات زیبا , اس ام اساس ام اس عاشقانهجملات زیبا , اس ام اساس ام اس عاشقانهاس ام اس به سلامتیاس ام اس زیباجملات زیبا , داستان عاشقانه, داستان, داستان کوتاه, داستان جالب , منبع ,


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:








عاشقت خواهم ماند
علي ساعت 8 از خواب بيدار شد. نميخواست از تخت بيرون بياد اما با بيحوصلگي از تخت خواب پائين آمد.باز اين بغض يك ساله داشت گلشو ميفشرد.
 
نگاهي به آرزو انداخت هنوز خوابيده بود. آرام از اتاق بيرون رفت تا بساط صبحانه روآماده كنه بعد از آماده كردن صبحانه به اتاق خواب رفت تا آرزو رو بيدار كنه با صداي بلند گفت خانومي پاشو صبح شده.بعد از بيدار كردن آرزو به آشپزخونه برگشت مدتي بعد آرزو در چهارچوپ در آشپزخونه پيدا شد. علي نگاهي به سر تا پاي آرزو انداخت واي كه چقدر زيبا بود.علي خوشحال بود كه زني مثل آرزو داره.
 
بعد از صبحانه به ارزو گفت امروز جمعه است نمي ذارم دست به سياه و سفيد بزني امروز تمام كارها رو خودم انجام ميدم آرزو لبخندي زد علي عاشق لبخند آرزو بود ولي باز اين بغض نذاشت بيشتراز اين از لبخند آرزو لذت ببره.
 
علي از آرزو پرسيد نهار چي دوست داري برات بپذم .بعد درحالي كه مي خنديد گفت اين كه پرسيدن نداره تو عاشق قرمه سبزي هستي. علي مقدمات نهار رو آماده كرد بعد اونهارو روي اجاق گاز گذاشت وبرگشت پیش آرزو.
 
علی رفت و كنار آرزو نشست ودست در گردن همسرش انداخت.وبه آرزو گفت امروز مي خوام برات سنگ تموم بذارم.بعد با آرزو نشست به تماشاي سريال محبوبشان.بعد از تمام شدن فيلم تازه يادش افتاد كه نهار بار گذاشته ولي هنگامي به آشپزخونه رسيد كه همه چي سوخته بود.
 
علي درحالي كه لبخند ميزد گفت مثل اينكه امروز بايد غذاي فرنگي بخوريم .بعد رفت وسفارش دو پيتزا داد. بعد از خورن پيتزاها به آرزو گفت امروز ميخوام بريم بيرون .مي ريم پارك جنگلي همون جايي كه اولين بار همديگه رو ديديم باز يه لبخند از آرزو وباز بغضي كه گلوي علي رو مي فشرد.
 
نزديكيهاي بعد از ظهر علي به آرزو گفت آماده شو بريم .خودشم هم رفت تا آماده بشه. توهمين موقع رعد و برق زد علي زود رفت كنار پنچره بله داشت بارون مي اومد. علي لبخند زنان به آرزو گفت مثل اينكه امروز روز ما نيست ولي من نمي ذارم روزمون خراب بشه. ميدونست كه آرزو از بارون خوشش مياد به همين خاطر هر دو به حياط رفتند و مدتي زير بارون باهم قدم زدند وقتي به خونه اومدند سر تا پا خيس بودند.رفتند تا لباساشنو عوض كنند.
 
علي و آرزو وارد حال شدند وروي مبل نشستند. علي با خودش گفت واي كه چقدر من خوشبختم بعد از آرزو پرسيد چقدر منو دوست داري وباز يه لبخند از آرزو وباز بغضي كه داشت علي رو مي كشت.علي به آرزو گفت من خوشبخت ترين مرد دنيام كه زني مثل تو دارم باز لبخند آرزو و بغض علي.
 
آره علي و آرزو ديوانه وار همديگر رو دوست داشتند. اونها از نوجواني با هم دوست بودند ورفته رفته اين دوستي تبديل شد به يه عشق پاك.
 
علي همچنان داشت با همسرش صحبت مي كرد كه زنگ در زده شد مادرش بود. علي از آمدن مادرش ناراحت شد هر روز مادرش مي امد وعلي رو ناراحتر از روز قبل مي كرد مي رفت.
 
مادرش باز بعد ازگفتن حرفهاي تكراري كه من پيرم مريضم، گفت: امروز رفته بودم خونه اعظم خانوم ميشناسيش كه همسايمونو ميگم ميخواستم ببينم حرف آخرشون چيه علي جواب اونها مثبته مهتاب ميتونه توروخوشبخت.....
 
علي فرياد زنان حرف مادرش رو قطع كرد وگفت: ولم كن مادر بذار با درد خودم بسوزم هر روز مي ري خونه این و اون تو رو خدا دست از سرم وردار.
 
مادرش با گريه گفت: چرا نمي خواي باور كني آرزو مرده و ديگه هم زنده نمي شه. اون رفته وبا اين كارهاي تو بر نمي گرده تو بايد سر سامون بگيري.
 
آره آرزو يكسال بود كه مرده بود در يك تصادف.اون يكسال پيش رفته بود. ولي اون در مغز و قلب و خيالات و رروياهاي علي زنده بود و علي نمي خواست از اين رويا بيرون بياد علي هر روز و هر ساعت در خيالاتش با آرزو زندگي مي كرد.
 

باز اين بغض لعنتي داشت علي رو خفه مي كرد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: داستان عاشقانه، ،
نوشته شده توسط ya30n در شنبه 2 اسفند 1393

مطالب پیشین


Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by e6ghman